دعا،دعا، دعا
سلام
این بار برای اولین بار اصلا دل و دماغ نوشتن نداشتم.![]()
![]()
نمدانم چه بگویم! چگونه بگویم!
ناراحتم. نگرانم.
یکی از بهترین دوستانم بیماری سختی گرفته،خیلی سخت.
از اینکه ازاو دورم و نمیتوانم کاری جز دعا برایش انجام دهم خیلی ناراحتم.
گفتم بیام اینجا و از همه درخواست کنم برای شفای دوستم دعا کنند.![]()
![]()
![]()
![]()
باز هم خواهشمندم برایش صادقانه دعا کنید.
۲۰ خرداد عمل سختی را درپیش دارد.
دکترها گفتند ۵۰٪احتمال خوب شدنش وجود دارد.
ولی من اصلا نا امید نیستم و به او او هم امیدواری دادم.
و من به اوگفتم در نا امیدی بسی امید است.
خدایاهمه بیماران بالاخص دوست مهربونم را که همیشه همراهم بوده را شفا بده.
امیدوارم همه مشکلاتش با توکل به خدای مهربون زودتر حل شه
و زودتر به زنگی عادیش برگرده.
باز هم میگویبم (دعا) فراموش نشود.
همین...و بس...
