یکروز وقتى کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود: «ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مىشود دعوت مىکنيم.»
در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکارانشان ناراحت مىشدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مىشدند که بدانند کسى که مانع پيشرفت آنها در اداره مىشده که بوده است. اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد مىشد هيجان هم بالا مىرفت. همه پيش خود فکر مىکردند: «اين فرد چه کسى بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!» کارمندان در صفى قرار گرفتند و يکى يکى نزديک تابوت مىرفتند و وقتى به درون تابوjت نگاه مىکردند ناگهان خشکشان مىزد و زبانشان بند مىآمد. آينهاى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مىکرد، تصوير خود را مىديد. نوشتهاى نيز بدين مضمون در کنار آينه بود: «تنها يک نفر وجود دارد که مىتواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نيست جز خود شما. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد زندگىتان را متحوّل کنيد. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد بر روى شاديها، تصورات و موفقيتهايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد به خودتان کمک کنيد.زندگى شما وقتى که رئيستان، دوستانتان، والدينتان، شريک زندگىتان يا محل کارتان تغيير مىکند، دستخوش تغيير نمىشود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغيير مىکند که شما تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذاريد و باور کنيد که شما تنها کسى هستيد که مسئول زندگى خودتان مىباشيد.
جهان هركس به اندازه ي وسعت فكر اوست.
+ نوشته شده در شنبه ۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۹:۴۳ ق.ظ توسط رهگذر جاده عشق
|
براي تو مي نويسم براي جوانه هايت براي قامت نازك خيال براي انديشه هايت وبراي عشق كه در سينه تو مي رويد
براي تو مينويسم براي چشم هاي روشنت براي جهاني كه از نگاه تو ميشكفد و فردا كه به نام تو از افق بر آيد..
دختري هستم از سرزمين آفتاب خمين شهر رهبر كبير انقلاب متولد23 بهمن 67 فارغ التحصیل روانشناسي عمومي
******************** به شعر و شاعري علاقه مندم
******************* عاشق خبرنگاري و عكاسي و اجرا هستم
******************* به شنيدن راديو علاقه مند بودم دیگه حتی رادیو جوان هم مثل سابق گوش نمیدم.
******************* از صداي بابک جهانبخش(سلطان احساس) و حميد حامي خوشم مي آيد و اين دو را اعجوبه موسيقي ايران ميدانم
******************* عاشق رنگ آبي و سبز هستم...
***************** ورزش شنا و واليبال را دوست دارم و عشق سرعت و رانندگي
******************
فوتبال جز ورزش هايي است كه من از بازي كردن و تماشاي آن لذت ميبرم. البته خیلی وقته کمتر دنبالش میکنم. تيم مورد علاقه هم استقلال تهران
***************** 12 مهر 91 برای اولین بار در استانم(مرکزی) قصربازی افتتاح شد. برای موفقیتم دعا کنید.
***************** همین و بس این کلمات تمانم زندگی من بود. تا هستم می نویسم و از نوشتن لذت می برم. ****************** و این جمله را از دوست عزیزت به خاطر بسپار:
زندگی یک مسابقه نیست زنگی یک سفر است و تو آن مسافری باش که در هر گامش ترنم خوش لحظه ها جاریست ******************* و در آخر از همه شما دوستان عزیز تشکر می کنم که به کلبه مجازی این حقیر سر می زنید و با دادن نظرات مرا خرسند می کنید.